Line Webtoon Translate Beta

What would I want a letter for, when I can't read?! → نامه میخوام چیکار، وقتی سواد خوندن ندارم؟!

I'm jesting, dummy! → دارم سر به سرت میذارم، خنگول!

I-I'm sorry, I've been really busy.→ م-من معذرت میخوام، این مدت سرم خیلی شلوغ بوده.

You don't visit, you don't write.→ بهمون سر نمیزدی، دیگه برامون نمی نوشتی.

I wanted to see what you've been up to. → میخواستم ببینم چیکارا میکنی.

I thought I would drop by. → میخواستم بهت یه سر بزنم.

Elicia, what are you doing here?→ الیشیا، اینجا چیکار میکنی؟

Well, well, if it isn't the distinguished Miss Adara Linnea!→ به، به، ببین کی اینحاست خانم آدارا لینای مشهور.

I'll see you later.→ بعدا میبینمتون.

I won it in a fair bet, how could I not like it? → تو یه شرطبندی عادلانه بردمش، چجوری میتونم دوستش نداشته باشم؟

You don't have to wear it if you don't actually like it, though.→ ولی اگه واقعا ازش خوشتون نیومده، مجبور نیستید بپوشیدش.

I'm glad you're wearing the hat I gave you. → خوشحالم که کلاهی که بهتون دادم رو پوشیدید.

Anyway, have fun. → بگذریم، خوش بگذره.

Tsk! Nobody respects me in this house.→ پوف! هیچکس توی این خونه به من احترام نمیذاره.

I'm afraid Fiorina and your cousin ate the last ones at breakfast... several hours ago.→ متاسفم ولی فیورینا و پسرخالتون آخریش رو موقع صبحانه خوردن.... چند ساعت پیش.

I need a cup of coffee and a pair of croissants first.→ اول به یه فنجون قهوه و دوتا کروسان نیاز دارم.

I can't think of anything right now. → الان چیزی به ذهنم نمیرسه .

I'm going to do some errands, do you need anything?→ دارم میرم یه سری از کارهارو انجام بدم، چیزی نیار ندارید؟

It's eleven in the morning, Mister Manrique. → ساعت یازده صبحه، آقای مانریک.

Isn't it too early to go outside, Mrs. Linnea?→ الان خیلی زود نیست که برید بیرون، خانم لینا؟